Modireat 91
به وبلاگ بچه هاي مديريت خوش آمدید
چشمانت را براي زندگي مي خواهم اسمت را براي دلخوشي مي خوانم دلت را براي عاشقي مي خواهم صدايت را براي شادابي مي شنوم دستت را براي نوازش و پايت را براي همراهي مي خواهم عطرت را براي مستي مي بويم خيالت را براي پرواز مي خواهم و خودت را نيز براي پرستش
كاش سلامي بودم در دهان كودك شرمنده اي كاش گلي بودم كه تقديم به دل شكسته اي مي شد كاش عطري بودم سر مزار عزيز از جان باخته اي كاش شبنم بودم و روي گل ها را مي پوشاندم كاش دل هايمان از سنگ نبود و كاش اين كاش ها هرگز نبود
هرگز نبايد بپرسيم : چرا خداوند اين را بر من نازل كرده است ؟ و براي كسي كه به آن ايمان داشته باشد همه چيز به خوبي پيش مي رود . تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
تو مرا می فهمی... من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است... تو مرا می خوانی... من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من خواهی ماند...
به اندازه ی گریه ی گنجشک دوست دارم! شاید این دوست داشتن کم به نظر بیاد اما یه چیزیو میدونی؟ گنجشکا زمانی که گریه میکنن میمیرن!
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |